هفته آخر شهریور 98 از آخرین روزهای تعطیلی استفاده کرده و بعد از یک تابستان شلوغ تصمیم به یک مسافرت خانوادگی گرفتیم. ابتدا قصدمان مای و سنگاپور بود، قبلا چند ماهی اونجا زندگی کرده و آشنایی خوبی با شهر کوالالامپور داشتم. اما درست در همان روزی که قصد قرارداد با آژانس مسافرتی ام را داشتم خبر آمد که وارنای بلغارستان آفر خوبی داده و . خلاصه من و همسر و بچه ها و حتی همسفرانمان همه با هم استقبال کرده و از اینکه برای اولین بار به یک کشور اروپای شرقی سفر کنیم خوشحال شدیم. خیلی سریع کارهای ویزا را انجام دادیم و به صورت ثانیه آخر به پای پرواز رسیدیم!

وارنا، یکی از شهرهای توریستی بلغارستان واقع در غرب دریای سیاه است. دریای سیاه فقط از طریق تنگه بسفر یعنی آبراهه باریکی که از میانه شهر استانبول می گذرد با آبهای آزاد ارتباط دارد و به همین دلیل هم جزر و مد بسیار محدود داشته و از این نظر خیلی نزدیک به یک دریاچه بزرگ است!

در شهر وارنا دو منطقه توریستی خاص توریستهای خارجی تدارک دیده اند، یکی در 20 کیلومتری شمال وارنا به نام گلدن سندز (golden sands) و دیگری سانی بیچ (sunny beach) که در جنوب شهر وارنا قرار داشته و حدود 2 ساعت زمینی با این شهر فاصله دارد.

مسافرت ما با تور شب بلغاری شروع شد. اقامتگاهی تفریحی در دل جنگل با پذیرایی با شراب و عرق سنتی خود بلغارها و رقص سنتی و در ادامه هم شام. که اگر چه جالب بود، اما حداقل توقع ما از برنامه ها بیشتر بود.

روز بعد را در کنار ساحل استراحت کردیم و در ادامه یک روز کامل را به دیدن از جزیره نسه بار که در ساحل سانی بیچ قرارداشت رفتیم. جزیره ای بسیار بسیار زیبا، دیدنی، با قدمتی چند صد ساله و اماکن دیدنی کم نظیر. صرف ناهار در رستورانی در بالای تپه و با دیدی بی نظیر از ساحل اقیانوس تجربه جالبی بود. در ادامه روز و در مسیر برگشت قایق سواری بر روی رود شهر وارنا که از میانه جنگل انبوهی عبور می کرد تجربه کردیم. رودخانه ای که نمونه اش را در کل ایران نداریم و برایمان جالب بود.

در ادامه یک روز را به خرید گذراندیم و بعد هم یک روز را به دیدن باغ موزه بالچیک که روزگاری حدود 150 سال قبل محل اقامت ملکه کشور رومانی بود و اکنون موزه و البته مرکز باغ گیاهشناسی دانشگاهی شده است دیدن کردیم. هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ مناظر طبیعی و فضای سبز ایجاد شده و البته از نظر منظره و دیدی که به کرانه اقیانوس داشت محلی بسیار زیبایی بود.

عکسهای زیر گوشه ای از تجربه سفر به شهر وارنای بلغارستان است.

سالی چند بار میریم مشهد، زادگاه من و همسرم. مشهد دیگه برایمان سفر حساب نمی شود. یک جور دید و بازدید عادی خانوادگی است. هر چقدر هم که سعی کنیم از این سفرهای عادی و روزمره فرار کنیم، انگار چاره ای نیست! چند عکس زیر خاطره این سفر آبان 97 مشهدمان است که در آن علی بختیاری، پسر دایی همسرم از آلمان را هم بعد از چند سال دیدیم.

در دی ماه 97 سفری داشتیم به جزیره کیش. کیش جزیره ای که شاید بیش از 7 یا 8 بار در زمانها و فصول مختلف به آن سفر کرده و همیشه هم زیبا و دلنشین بود و خوشبختانه هر بار هم امکانات تفریحی و سیاحتی جذاب و جدیدی به آن اضافه می شد. اولین نکته سفر ما سفر هوایی بود که در همان ابتدا بدجوری توی ذوق ما زده بود. در این سفر بازی ها و تفریحات آبی آن برای ما و بخصوص دخترم جذاب بود و از همان ابتدا نیت داشتیم که بیشتر وقت خود را نه در پاساژ گردی و خرید، که در کنار دریا باشیم. عکسهای زیر گوشه ای از این سرگرمی ها در اقامت 4 روزه ما در این سفر بود.

در اواخر اردیبهشت 94 که هوا نم نمک رو به گرم شدن می رفت، فرصتی پیش آمد تا به همراه پدر و مادرم سفری داشته باشیم به شمال، در همان هتل آپارتمان آریان شهرستان نور که چندین دفعه دیگه هم رفته بودیم و خاطرات خوبی از اونجا داشتیم، تقریبا 4 فصل سال شمال رو در همین هتل تجربه کرده بودیم و جای بسیار خوبی بود با امکانات خوب و دسترسی نزدیک به دریا و جنگل و .